منزلت
 

ملائکه بالشان را زیر پای امیر المؤمنین(ع)پهن می کنند؛چون مردی است که به درد اسلام می خورد؛اسلام را بزرگ می کند؛اسلام به واسطه ی او در دنیا منتشر می شود و شهرت جهانی پیدا می کند،با زمامداری آن حضرت جامعه ای خوشنام و آزاد و پر تحرک و پر فضیلت به وجود می آید.البته ملائکه برای حضرتش خضوع می کنند.و همه برای او خضوع و خشوع می کنند.حتی دشمن در برابر عظمتش تعظیم می کند.

پیامبر می خواست همه ی مردم را علی بن ابیطالب کند ولی نمی شد. و اگربعثت پیغمبر هیچ ثمره ای نداشت الّا وجود علی بن ابی طالب و وجود امام زمان_سلام اللّه علیه_این هم توفیق بسیا بزرکی بود.

پس اولی است که ...بگوییم علی بن ابی طالب فقط بنده ی خدا بودو این بزرگترین شاخصهی اوست که می توان از آن یاد کرد ،و پرورش یافته و تربیت شده ی پیامبر عظیم الشأن است،و این از بزرگترین افتخارات اوست،کدام شخصیت می تواند ادعا کند که عبد اللّه است و از همه ی عبودیتها بریده است،جز انبیای عظام و اولیای معظم که علی_علیه السلام_که عبد وارسته از غیر و پیوسته به دوست که حجت نور و ظلمت را دریده و به معدن عظمت رسیده است،در صف مقدم است.و کدام شخصیت است که می تواند ادعا کند که از خردسالی تا آخر عمر رسول اکرم در دامن و پناه و تحت تربیت وحی و حامل آن بوده است جز علی بن ابیطالب که وحی در اعماق روح و جان او ریشه دوانده.پس او به حق عبداللّه است و پرورش یافته ی عبد اللّه اعظم است.

نامدارترین سرباز فداکار در اسلام،امیر المؤمنین است و او گمنام ترین سرباز است.

ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده،و امیر المؤمنین علی بن ابیطالب،این بنده ی رها شده از تمام قیود،مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است.

معرفت
 

به خودشان قسم است «إنّه لقسم عظیم»(1)که اگر بشر پشت به پشت یکدیگر دهند و بخواهند یک لاإله إلااللّه امیر المؤمنین را بگویند نمی توانند!خاک بر فرق من با این معرفت به مقام ولایت علی،علیه السلام!به مقام علی بن ابی طالب قسم که اگر ملائکه مقرّبین و انبیای مرسلین-غیر از رسول خاتم که مولای علی و غیر اوست-بخواهند یک تکبیر او را بگویند نتوانند.حال قلب آنها را جز خود آنها نمی داند کسی.

شما شیعیان همان هستید که دمی فرمود:اگر همه ی عالم در مقابل من باستند،تنها در مقابل همه می ایستم.آن ایمان است که او را آنطور در مقابل همه چیز می ایستاند.آن الاص اوست.آن روحانیت و معنویت اوست.وشما هم شیعه ی او هستید.

جامعیت
 

حضرت امیر نمازش را می خواند،شمشیرش را هم می کشید.شمشیرش دستش بود،نماز هم می خواند؛هر دو بود.قضاوت هم می کرد.

این علی همه چیز است.یعنی در همه ی ابعاد انسانیت درجه ی یک است.و اهذا هر طایفه ای خودشان را به هم نزدیک می کنند و خاصیت هر طبقه را دارد.خاصیت قدرت ورزشکارها را به طور وافی دارد...در عبادت،فوق همه ی عبادت کنندگان هست؛در زهد،فوق همه ی زاهدها هست،در جنگ،فوق همه ی جنگجویان هست؛در قدرت،فوق همه ی قدرتمندان هست.و این یک اعجمبه ای است که جمع، ما بین متضاد با هم کرده است.

[در]«سیر الی اللّه»لازم نیست که انسان گوشه ای بنشیند و بگوید من «سیر الی اللّه»می خواهم بکنم.خیر،«سیر الی اللّه»همان طوری [است]که سیره ی انبیا و خصوصاً پیامبر اسلام [بود]و کسانی که مربوط به او بودند؛در عین حالی که در جنگ وارد می شدند،آدم می کشتند،کشته می دادند،حکومت داشتند،همه چیز داشتند،همه اش «سیر الی اللّه»بود.اینطور نبود که آن روزی که حضرت امیر مشغول به قتال است «سیر الی اللّه»نباشد،آن روزی که مشغول نماز است،باشد.خیر،هر دویش«سیر الی اللّه»است و لهذا ،پیامبر می فرماید که ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین(2).این برای این است که «سیر الی اللّه»است.(3)

عدالت
 

حضرت امی المؤمنین (ع)بعد از اینکه دست دو نفر دزد را قطع می کند،چنان نسبت به آنان عاطفه و محبت نشان می دهد و معالجه دو پذیرایی می کند که مداحان حضرت می شوند.(4).یا وقتی می شنود ارتش غارتگر معاویه خلخال از پای یک زن اهل ذمّه در آوردند،به قدری ناراحت می شود و عواطفش چنان جریحه دار می گردد که در نطقی می فرماید اگر از تأثر این واقعه انسان بمیرد قابل سرزنش نخواهد بود.(5).با این همه عاطفه،روزی هم شمشیر می کشد و افراد مفسد را با کمال قدرت از پا در می آورد.معنای عدالت این است.

عبادت
 

فرمود حضرت صادق،علیه السلام:«به خدا قسم نخورد علی بن ابیطالب-علیه السلام-هرگز از دنیا حرامی تا از دنیا رفت،و عرضه نشد بر او دو امری که رضای خداوند در آنها بود،مگر آنکه آنچه شدیدتر بود بر بدنش اختیار فرمود،و نازل نشد بر رسول خدا-صلی اللّه علیه و آله-شدتی هرگز مگر آنکه آن بزرگوار[او]را خواند برای اطمینانی که به او داشت،و هیچ کس در این امت عمل رسول خدا-صلی اللّه علیه و آله-را طاقت نداشت غیر از او،همانا عمل می کرد عمل شخص ترسناک؛گویی بین بهشت و دوزخ بود،امید ثواب این را و ترس عقاب آن را داشت.و هر آینه آزاد فرمود از مال [خود]هزار بنده در راه خدا و نجات از آتش ،بندگانی که با زحمت دست و عرق پیشانی تحصیل فرموده بود.و همانا قوت اهل بیتش را زیت و سرکه و خرما قرار داده بود؛و نبود لباسش مگر کرباس؛و اگر آستین مبارکش بلند می آمد قیچی می طلبید و آن را قطع می فرمود.و هیچ کس شبیه تر نبود به او در اولاد گرامش از علی بن الحسین(ع)در فقه و لباس.هر آینه وارد شد بر او حضرت باقر -علیه السلام-پسرش.پس دید او را که رسیده است از عبادت به حدی که نرسیبده است احدی دیگر،رنگش از بیداری شب زرد شده،و سوخته شده بود از گریه،و مجروح شده بود جبهه ی مبارکش ،و پاره شده بود بینی او از سجود،و ورم کرده بود ساقها و قدمهایش از ایستادن در نماز.و فرمود حضرت باقر-علیهالسلام-نتوانستم خودداری کنم از گریه وقتی که او را بدین حال دیدم؛پس گریه کردم برای ترحم به او ،و آن حضرت مشغول تفکربود .پس توجه فرمود «ای فرزند،به من بده بعضی از آن صحیفه هایی راکه عبادت علی بن ابیطالب-علیه السلام-در آن است»پس دادم به او.و قرائت فرمود در آن چیز کمی.پس از آن رها کردآن را از دست مبارکش با حال انضجار و غصّهو فرمود:«کی قوّت عبادت علی بن ابی طالب -علیه السلام-را دارد؟»

حکومت
 

همین علی بن ابیطالب که رسول خدا او را به جای خودش نصب کرد،بیست و چند سال برای مصالح اسلامی موافقت کرد با اشخاص که به عقیده او غاصب مقام بودند،برای اینکه مصالح اسلام اقتضا می کرد.اگر حضرت آن وقت می خواست معاوضه بکند،اسلام در خطر بود.

حضرت امیر یک مملکت را اداره میکرد،سیاستمدار یک مملکت بود.

حضرت امیر المؤمنین(ع)درباره ی نفس حکومت و فرماندهی به ابن عباس فرمود:این کفش چقدر می ارزد؟ گفت:هیچ. فرمود:فرماندهی بر شما نزد من از این هم کم ارزشتر است؛مگر اینکه به وسیله ی فرماندهی و حکومت بر شما بتوانم حق(یعنی قانون و نظام اسلام)را بر قرار سازم؛و باطل(یعنی قانون و نظامات ناروا و ظالمانه)را از میان بردارم.

برای یک همچو حکومتی که حکومت عقل است،حکومت عدل است،حکومت ایمان است،حکومت الهی است،در رفتنش عزا لازم است و در برقراری اش-برای همان چند سالحکومت حضرت امیر-مسلمین باید جشن بگیرند.

مسأله قدیر،مسأله ای نیست که بنفسه برای حضرت امیر یک مسأله ای پیش بیاورد،حضرت امیر مسأله ی غدیر را ایجاب کرده است.آن وجود شریف که منبع همه ی جهات بوده است،موجب این شده است که غدیر پیش بیاید.غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش،غدیر آمده است....نصب حضرت امیر به خلاف اینطور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد؛مقامات معنوی حضرت باشد؛مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود.و اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آنقدر ازش تجلیل کرده اند،
نه از باب اینکه حکومت یک مسأله ای است که حضرت امیر به ابن عباس می گوید که «ببه قدر این کفش بی قیمت هم پیش نیست»آنکه هست اقامه ی عدل است.آن چیزی که حضرت امیر-سلام اللّه علیه-و اولاد او می توانستند در صورتی که فرصت بهشان بدهند،اقامه ی عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند،،اینها هستند،لکن فرصت نیافتند.

مشکلات امیر المؤمنین-سلام اللّه علیه-از مشکلات ما بیشتر بوده،گرفتاری آنها از گرفتاری ما بیشتر بوده،آنها هم از دوستانشان مخالفت می دیدند،این دستهای که قیام کردند در صفین،در مقابل حضرت امیر ایستادند و شمشیر کشیدند به روی حضرت،اینها از دوستان حضرت بودند؛مخلصین حضرت بودند،گرفتاری حضرت از مخلصین شاید بیشتر بود تا سایرین.

آن چیزی که موجب تأسف است،این است که مجتل پیدا نکرد حضرت امیر-سلام اللّه علیه-نگذاشتند مجال پیدا بکند،که آن حکومتی که حکومت اللّه استدر دنیا به آن نحوی که می خواست،خود حضرت امیر-سلام اللّه علیه-می خواست پیاده کند تا دنیا بفهمد که اسلام چی آورده است و چه شخصیتهایی دارد.در آن وقت که حکومت دست ایشان نبود،که مجال نبود،آن وقت هم که حکومت دست ایشان آمد،باز مجال ندادند؛سه تا جنگ بزرگ در زمان ایشان افروختند و مجال اینکه یک حکومتی که دلخواه او هست برقرار کند نشد.

جنگها
 

حضرت امیر سه جنگی را که کرده است با اصحاب پیغمبر،با نزدیکان پیغمبر،با مقدسهای حقه باز کرده است و این برای مصلحت اسلام بوده است.

[معاویه]کافر نبود و مسلمان هم بود و اظهار اسلام هم می کرد ولکن بر خلاف موازین ایثن مسند را گرفته بود؛یک حکومت جائر بود که بر خلاف موازین الهی مسندی را گرفته بود در آن مسند هم به طور ظالمانه عمل می کرد؛از این جهت حضرت امیر قیام کرد،و لو نرسید به نتیجه لکن تکلیف را ادا کرد؛تکلیف این بود که با یک همچو آدمی باید معاوضه و مبارزه بکند.

امیر المؤمنین می دید که دین خدا در خطر است،معاویه دارد وارونه می کند دین خدا را،برای خدا قیام کرد.

قرآن را سر نیزه کردند و امیر المؤمنین-سلام اللّه علیه-با آنهمه عطوفت ، با آنهمه رحمت،وقتی که ملاحظه فرمود خوارج مردمی هستند که فاسد و مفسد هستند،شمشیر کشید و تمام آنها را الّا بعضی که فرار کردند،از دم شمشیر گذراند.

شهادت
 

این مقدسهایی که پینه بسته بود پیشانی شان،لکن خدا را نمی شناختند،همینها بودند که کشتند امیر المؤمنین را!

پی‌نوشت‌ها:
 

1-بر گرفته شده از آیه ی «و انّه لقسم لو تعلمون عظیم»و اگر بدانید آن سوگندی بزرگ است(واقعه/76)
2-«یک ضربه ی شمشیر علی (ع)در جنگ خندق،برتر از عبادت جن و انس است.»بحار الانوار،ج39ص1-2،ح1.
3-بحار لانوار؛ج39،ص1-2،ح1.
4-فروع کافی؛ج7،ص264.
5-نهج البلاغه؛خطبه 27.